نماینده/حسین شمسیان: همه میدانند که غرب به رهبری آمریکا سالهاست میکوشد با اعمال تحریمها و فشارهای ظالمانه و بدور از انصاف و انسانیت، مردم ما را از راهی که آمده بودند، پشیمان و به خیال خام خود به دنیا اثبات کنند کسی بدون آنها نمیتواند زندگی کند، سالهاست مقامات آمریکایی بیهیچ پروایی و با صراحت تمام از آرزویی محال و به گور بردنی، یعنی تغییر حکومت ایران سخن میگویند و عمق کینه و دشمنی آنها با یک ملت مستقل و آزاد بر سادهانگارترین و خوشگمانترین افراد هم به اثبات رسیده است. در چنین شرایطی، انتظار منطقی و بدیهی از هر انسان آزاداندیشی، دشمنی با پدیدآورندگان چنین وضعی و یا حداقل محکوم کردن جنایات بیشمار آنهاست. اما مدتی است میبینیم عدهای لبه تیز شمشیر انتقاد و حمله خود را به جای آمریکا و دشمنان قسم خورده این ملت، به روی کسانی گذاشتهاند که خطر وادادگی و دلدادگی به آمریکا را گوشزد میکنند. یعنی در یک کلام دشمن را نادیده میگیرند و همه کینه خود را به روی خودیها خالی میکنند! اما چرا عدهای به جای همدلی با ملت خود و به جای یافتن چاره مشکلات کشور در بین نخبگان و فرهیختگان، دل به بیگانه بستهاند و هر ناصح دلسوز و هر منتقد فهیمی را با ادبیاتی تند و نیشدار مینوازند و آنها را با اسرائیل جنایتکار همسو و همراه میخوانند؟ آیا این رفتار از یک نگرانی و دستپاچگی حکایت نمیکند؟ آیا اتفاقی افتاده و یا قرار است اتفاقی بیفتد!؟ در جواب باید گفت:
۱- نمیتوان انکار کرد که دولت یازدهم همه هم و غم خود را بر روی مذاکرات هستهای متمرکز کرده و به یقین این موضوع مهمترین و حتی به نوعی تنها برنامه دولت در طول یک و نیم سال گذشته بوده است. موضوعی که اخیرا جناب هاشمی رفسنجانی هم با اشاره به آن، مذاکرات هستهای را مهمترین پروژه دولت معرفی کرده است. یقینا مذاکرات دولت یازدهم، مذاکراتی با ویژگیهای منحصر بفرد و بینظیر در سالهای پس از انقلاب است و نمیتوان برای آن مثل و نمونهای پیدا کرد. ساعتها مذاکره مستقیم، محرمانه و دو نفره بین وزرای خارجه ایران و آمریکا، همان وجه مهم و بیسابقهای است که دولت یازدهم برای اولین بار آن را تجربه میکند. پیش از این- یعنی در ایام تبلیغات انتخاباتی- اینگونه عنوان میشد که مذاکره با آمریکا، راهها را باز میکند! یا عنوان میشد که مذاکره تنها بیانیه خواندن نیست و باید در مذاکره «هنر دیپلماسی» نشان داد تا به نتیجه مطلوب رسید. و اکنون و پس از یک سال و اندی مذاکره با آمریکا و بکارگیری تمامعیار هنر دیپلماسی در همه اشکال آن، انتظار مردم برای به دست آمدن نتیجه، انتظار زیادی نیست.
۲- همین جا و برای جلوگیری از انحراف در موضوع، باید خواست مردم ایران از مذاکرات را یادآور شویم. نمیتوان انکار کرد که کشور ما در بیسابقهترین تحریمهای اقتصادی ممکن قرار دارد و بهانه آن هم، پیشرفت برنامه صلحآمیز هستهای ایران بوده است. پس منطقی این است ما به عنوان کشوری که به ناحق مورد تحریم قرار گرفتهایم، برای لغو تحریمها تلاش کنیم. بنابراین هدف نهایی از مذاکرات، لغو تحریمهاست که به طور طبیعی با اثبات صلحآمیز بودن فعالیت هستهای کشور ما نیز همراه است و این دومی سالهاست به اثبات رسیده است. شواهد و اخبار منتشر شده از مذاکرات نشان از آن دارد که بخش عمده و اصلی گفتگوها درباره اثبات صلحآمیز بودن فعالیتهای ماست. البته آن هم نه در جهت اثبات وضع کنونی بلکه در جهت محدود کردن و تعطیل کامل برنامهها برای اعتمادسازی بیشتر! و در این میان موضوع اصلی یعنی لغو تحریمها، کمتر مورد بررسی، برنامهریزی و عنایت قرار گرفته است! یعنی تاکنون فایده عملی مذاکرات، توقف پیشرفت در برنامه هستهای کشورمان و استمرار تحریمها بوده است. آیا جز این است؟ البته بخش اندکی از داراییهای خودمان که توسط غربیها دزدیده شده به صورت اقساط، با تاخیر و منت به ما برگردانده شد که عدهای این را فتحالفتوح میدانند!
۳- خب! مذاکرات در چنین شرایطی ادامه دارد و به نقطه نهایی خود نزدیک و نزدیکتر میشود. خواست ملت و تیم مذاکرهکننده ما لغو تمامی تحریمهاست و همگان معتقدند اگر قرار است نرمشی انجام پذیرد و با حریف به توافق برسیم، نتیجه آن باید لغو همه تحریمهای ظالمانه باشد و به قول معروف نباید «هم چوب را بخوریم و هم پیاز را!» اما برخلاف این خواست عمومی که از سوی وزیر محترم امور خارجه نیز مورد تاکید قرار گرفته، شواهد و اخبار منتشر شده حکایت از آن دارد که قرار نیست در تحریمهای اساسی و مهم دشمنان علیه ایران تغییری حاصل و گشایشی رخ دهد و آمریکا بر حفظ برنامه تحریمها تاکید دارد! در چنین شرایطی، آنها که نگران پاسخگویی به مردم هستند چه باید بکنند؟ منصفانه آن است که به مردم گفته شود ما در چارچوب عزت و اقتدار شما با همه توانمان با دشمن مذاکره کردیم، هر نوع نرمش ممکن و منطقی را انجام دادیم تا منافع ملی و استقلالمان حفظ شود اما آنها به چیزی به جز تسلیم ایران فکر نمیکنند و چون چنین است ما حاضر نیستیم بر سر شرافت یک ملت مذاکره کنیم. اما علیرغم ایستادگی مذاکرهکنندگان تا اینجای کار، عدهای برخلاف این منطق روشن و صحیح، راه دیگری انتخاب کردهاند! این عده همانهایی هستند که ملت و منتقدین را با بدترین الفاظ مینوازند و از ترس برافتادن پردهها و رخ نمودن بیثمر بودن اعتماد و دل بستن به شیطان بزرگ و یارانش، به مردم حمله میکنند و حتی آنها را به همراهی با اسرائیل متهم میکنند! البته وقتی عدهای کوشیدند با سوءاستفاده از برخی هنرمندان، کمپین به راه بیندازند و از قول مردم بگویند «هر نوع توافقی بهتر از عدم توافق است» دیگر این رفتار و این موضعگیریهایشان نباید موجب تعجب و حیرت شود.
۴- اما آیا واقعا آنگونه که «ذوقزدگان» توافق ژنو میگویند، بین آمریکا و اسرائیل بر سر موضوع هستهای ایران اختلاف و تنازعی به وجود آمده است!؟ آیا صاحبان این ادعا، برای مخاطبان خود هیچ بهرهای از هوش و درک موضوعات در نظر نمیگیرند!؟ یعنی آنها خودشان باور دارند نتانیاهو و اوباما همه پیوندهای استراتژیک را به کناری نهاده و بر سر مسئله هستهای ایران با یکدیگر اختلاف پیدا کردهاند و عدهای موفق به ایجاد اختلاف بین آنها شدهاند!؟ یعنی باید بپذیریم که آمریکا حامی ما و نظام ماست و اسرائیل به دشمنیهایش ادامه میدهد!؟ آیا سادهانگارترین انسانها نیز اینگونه توهمی را باور میکنند!؟
۵- اما به فرض محال که همه ادعاهای غوغاسالاران و «ذوقزدگان» درست باشد! به فرض که عدهای در همسویی کامل با اسرائیل و همه دشمنان گذشته و حال و آینده کشور، مزاحم توافق کردن و گرفتن عکس یادگاری باشند! چرا به جای تخریب به پرسشهای ساده و منطقی مطرح شده در فضایی کارشناسانه پاسخ نمیدهید و مدام از بیان حقیقت طفره میروید!؟ با آنکه پرسشها بارها گفته شده، اما باز هم طرح آن بیفایده نیست؛ همه میدانند که ما در آغاز گفتوگوها و پس از توافق اولیه، وعدههایی دادیم که حسب اعلام آژانس همه آنها عملیاتی شد. از اکسید کردن اورانیوم تا تعطیل و تعلیق بسیاری از فعالیتهایمان. پوشیده نیست که این اقدامات برگشتناپذیر است یعنی دیگر نمیتوان اورانیوم اکسید شده را به وضع سابق درآورد و یا زمان از دست رفته را به دست آورد. حال فرض کنید که کسی در عالم محالات بپذیرد که ما همه دستاوردهایمان را بار دیگر و برای جلب اعتماد بیشتر! با دست خود از بین ببریم، مراکز و سایتهای مهمی همچون اراک را که برای ساخت آنها میلیاردها هزینه کردهایم، بازتعریف کنیم، اصلا فعالیت هستهایمان را به طور کامل تعطیل کنیم و هر نوع امتیاز نقد و ممکن را به دشمن بدهیم تا ... تا چه!؟ تا آنها چه کنند!؟ وعده بدهند که پس از ده سال بخشی - تنها بخشی- از تحریمها را لغو کنند!؟ به فرض محال که ما زیر بار چنین توافقی هم رفتیم، چه تضمین عینی برای وفاداری آنها به این تعهد وجود دارد!؟ تعهدات ما که برگشتناپذیر است و به اصطلاح بازار بعداً نمیتوانیم «دبه» کنیم اما چه تضمینی در کار است که آنها دبه نکنند!؟ چه تضمینی در کار است که در این مدت تحریمهای تازهای اعمال نکنند؟ چه تضمینی در کار است که خواستهها و مطالبات غیرقانونی و ضد استقلال ملی تازهای مطرح نکنند؟ چه تضمینی ...؟ اینها همان پرسشهای سادهای است که پاسخ روشن میطلبد و البته آقای ظریف مذاکرهکننده ارشد کشورمان طی همین چند روز بارها تاکید کردهاند که به حریف باج نمیدهیم و از اصولمان کوتاه نمیآییم.
متاسفانه «ذوقزدگان» علیالدوام به پیوند زدن اوضاع اقتصادی کشور با تحریمها مشغولند و این آدرس غلط را به جامعه میدهند که اگر توافق بشود اوضاع گل و بلبل میشود و اگر نشود، چنین و چنان خواهد شد! و در حالی که کارشناسان برجسته اقتصادی نسبت به این توهم آسیبرسان هشدار میدهند، آنها با رویکرد انتخاباتی و تبلیغاتی، به این موج باطل دامن میزنند و روزی نیست که در روزنامههایشان، از ذوق اقتصاد شکوفای پس از تفاهم، غش و ضعف نکنند! همین دیروز بود که وزیر ارتباطات در اظهارنظری عجیب و برخلاف سیاستهای اقتصاد مقاومتی صراحتا اعلام کرد: «تا زمانی که این تحریمها برقرار است نمیتوانیم به رشد ۸ درصدی برسیم و به آنچه علاقهمندیم برای صادرات نفت و سایر کالاها دست نخواهید یافت... زمانی که شما نمیتوانید توسعه را به دلیل محدودیتهایی که حاصل تحریم است محقق کنید دچار مشکل خواهید شد، اگر قرار باشد رشد ما به ۸درصد برسد باید محدودیتهایمان در داخل را هم برطرف کنیم زیرا عدم توجه به الزامات باعث میشود ما فقط انشای خوب بنویسیم. در واقع همان چیزی که در گذشته نیز اتفاق افتاد.» و البته ایشان اشارهای نکردند که کمکاریهای باور نکردنی در حوزههای مختلف و بخصوص حوزه تحت نظر وی چه ربطی به تحریمها دارد و اگر به عنوان مثال یکسال و نیم حتی جلسه موثری در شورای عالی فضای مجازی تشکیل نشده، چه قسمت آن مربوط به تحریمهاست و نقش آمریکا در ناکارآمدی مدیران داخلی چیست!؟
نظر شما